فی مارستان!

ساخت وبلاگ
دبیرستان که بودم ناظم بداخلاقی داشتیم که همه از او می ترسیدند. همیشه به نظرم شبیه یک شیر می آمد, شجاع و قوی. چهره اش خیلی جسورانه بود. سن زیادی هم داشت. اما عجیب که با من مهربان بود. یعنی خاطرم نمی آی فی مارستان!...ادامه مطلب
ما را در سایت فی مارستان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfimarestan1 بازدید : 146 تاريخ : يکشنبه 12 اسفند 1397 ساعت: 19:12

این راه های خاکستری لیاقت اشک های چشم تو را ندارند, این قدر از بهشت خرج نکن. شانه ی من در راه توست؛بگذار زمزم به شانه هایم حسودی کند.

فی مارستان!...
ما را در سایت فی مارستان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfimarestan1 بازدید : 118 تاريخ : يکشنبه 12 اسفند 1397 ساعت: 19:12

سردرهای متوالی از خواندن و فکر کردن و نوشتن. فکر میکردم شروع به نوشتنش بهترم کند ولی واقعیت چیز دیگریست. چشم ها مرهمی از جنس خودش می خواهد, دست ها چمدان را می بندد. کاش بخواند آن چه را می خواهد. سفر نزدیک است.

فی مارستان!...
ما را در سایت فی مارستان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfimarestan1 بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 12 اسفند 1397 ساعت: 19:12

روستایی دیوانه ای داشت روزی سه خمره آب از چشمه برمیداشت و یکی برمیگرداند. سال ها همین کار را کرد و آن قدر ادامه داد که دیگر نه کسی مسخره اش کرد, نه سنگش زد و نه دشنام داد. روزی حکومتی ها آمدند تا خراج فی مارستان!...ادامه مطلب
ما را در سایت فی مارستان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfimarestan1 بازدید : 124 تاريخ : يکشنبه 12 اسفند 1397 ساعت: 19:12

حس میکنم همه رفته اند مرخصی. یک مرخصی اجباری بدون لذت بی بازگشت. وقتی می نویسم همه, همه ی کسانی که روزهای آفتابی زندگی به من سلام کردند. یا جواب سلامم را دادند. چه می شود کرد. گاهی باید پیشرفت کرد و ر فی مارستان!...ادامه مطلب
ما را در سایت فی مارستان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfimarestan1 بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 12 اسفند 1397 ساعت: 19:12

همه چیز را از او گرفتند. همه آن چه که دوست داشت را گرفتند. فهمید نباید به این دنیای فانی دل بست. بعد هر آن چه دوست نداشت هم گرفتند. فکر میکرد گرفتن از او است آن چه که می خواهند که از او گرفتن را هم گرفتند. به جایش چیزی ندادند. فقط همان را هم دریغ کردند. بادکنکی که نه بالا میرود و نه می ترکد. فقط می داند خالیست. او خالی بود. هیچ نبود.

فی مارستان!...
ما را در سایت فی مارستان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfimarestan1 بازدید : 128 تاريخ : يکشنبه 12 اسفند 1397 ساعت: 19:12

طریق باران نگیر که کم می آید و دل زیاد می برد. آفتاب را ببین که در نبودش چه دل ها می گرید.

فی مارستان!...
ما را در سایت فی مارستان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfimarestan1 بازدید : 123 تاريخ : يکشنبه 12 اسفند 1397 ساعت: 19:12

شب قبل رفتن می گوید حرف های خوب بزن. می گویم چشم،اما این برای تو رفتن است. رفتن بد است اما آمدن همیشه خوب و دوست داشتنی است؛ بدون هیچ حرف اضافه ای.شاید فردای من برای کسی آمدن باشد.

فردا شروع سفر.مثل همیشه تنها.سفر همیشه لذتبخش است.

فی مارستان!...
ما را در سایت فی مارستان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfimarestan1 بازدید : 116 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 22:40

پیاده روهای مسافرت از اماکن دیدنی هر شهر هستند. خوب بود. از همان هایی بود که می خواستم. همه اش به پیاده روها گذشت. خوش گذشت.

فی مارستان!...
ما را در سایت فی مارستان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfimarestan1 بازدید : 119 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 ساعت: 19:20

پیرها میپوسند وقتی میلشان را از دست می دهند. جوان ها پیر می شوند وقتی میترسند. ما هم اشتباه قدیمی ها را تکرار می کنیم

فی مارستان!...
ما را در سایت فی مارستان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfimarestan1 بازدید : 133 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 ساعت: 19:20